معنی چس چو - جستجوی لغت در جدول جو
چس چو
مزاحم، مترسک، چوب لرگ
ادامه...
مزاحم، مترسک، چوب لرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پس چو
تحقیر شده، دماغ سوخته، چوب به دردنخور، گونه ای بازی
ادامه...
تحقیر شده، دماغ سوخته، چوب به دردنخور، گونه ای بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
تس چو
مترسک، مزاحم، هیزم آب خورده و پوسیده
ادامه...
مترسک، مزاحم، هیزم آب خورده و پوسیده
فرهنگ گویش مازندرانی
چل چو
سرشاخه ی درخت که از آن هیزم گیرندخار و خاشاک سرشاخه های خشک.، شایعه
ادامه...
سرشاخه ی درخت که از آن هیزم گیرندخار و خاشاک سرشاخه های خشک.، شایعه
فرهنگ گویش مازندرانی
چس چس
حرکت آرام، در کار و عملی درنگ نمودن
ادامه...
حرکت آرام، در کار و عملی درنگ نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
دس چو
عصا، چماق، چوبدست
ادامه...
عصا، چماق، چوبدست
فرهنگ گویش مازندرانی